جین اسمایلی دوباره با “لاکی” ضربه می زند



یک کپی از آخرین اثر جین اسمایلی، “لاکی” در بغلم نشست – آخرین صفحه ای که خوانده شد، کتاب بسته شد.

من فکر کردم: “خب، ها.” “این چه لعنتی بود؟”

من می‌دانستم که داستان درباره چیست: این داستان در سال 1955 شروع می‌شود. عموی جودی راتلر شش ساله او را به یک پیست مسابقه می‌برد. او برای اولین بار اسب ها را می بیند. عمویش کاغذی به او می‌دهد و از او می‌خواهد چند عدد را دور بزند. او کاغذ را به همراه 6 دلار به مردی پشت پنجره می دهد. عموی جودی نزدیک به 6000 دلار (حدود 68000 دلار در سال 2024) برنده می شود. او 86 دلار از آن را به او می دهد و او را به مخفی کاری سوگند یاد می کند.

«به کسی نگویید ما اینجا بوده‌ایم یا این پول را از کجا آورده‌ای. آن را مخفی کن، ذخیره اش کن و روزی چیز خوبی بخر.» او می گوید و همین کار را می کند. او آن را پنهان می کند و با گذشت زمان، جودی به این باور می رسد که 43 اسکناس 2 دلاری منبع شانس اوست.

این که این شانس با گذشت سالها چگونه انجام می شود و چگونه به حرفه خوانندگی او کمک می کند – او تمایل دارد در مکان مناسب در زمان مناسب باشد – بخش عمده کتاب را تشکیل می دهد. جودی آهنگ می‌نویسد، چند آلبوم منتشر می‌کند، تور می‌رود، سفر می‌کند (او در نهایت مدتی در انگلستان به نام Nether Wallop زندگی می‌کند) و دارای روابط عاشقانه (از جمله با پسر یک لرد) است. زمان میگذرد.

ممکن است خسته کننده به نظر برسد، اما اینطور نیست. بهترین بخش این است که از فرآیند خلاقانه جودی (از جمله تکان دادن سر به تأثیرات موسیقیایی او، چهار جی (جانیس جاپلین، جونی میچل، جودی کالینز و جوآن بائز) و انتخاب های زندگی او در این راه آگاه باشید. و او همیشه شانس را پیدا می کند، هر کجا که باشد، هر کاری که انجام می دهد.

اما آیا او واقعا خوش شانس است؟ گاهی اوقات، او مسیر زندگی‌اش را زیر سوال می‌برد، به‌ویژه زمانی که مسیر زندگی‌اش را زیر سوال می‌برد، به‌ویژه وقتی مسیر زندگی‌اش را زیر سوال می‌برد، مخصوصاً زمانی که مسیر زندگی «دختر بداخلاق»، یک همکلاسی دبیرستانی که هرگز نامش برده نمی‌شود، اما به‌عنوان نوعی فویل عمل می‌کند، زمانی که جودی احساس درون‌گرایی می‌کند، ظاهر می‌شود.

شانس عادت دارد که تمام شود، البته، به خصوص در یک رمان، و من منتظر افتادن کفش دیگر بودم. این همان چیزی است که به نظر می‌رسد در 40 صفحه آخر اتفاق می‌افتد، زمانی که همه چیز به گونه‌ای تغییر می‌کند که نمی‌توان بدون آشکار کردن یک پیچش داستانی بزرگ در مورد آن صحبت کرد، حتی اگر بتوان آن را اینطور نامید. این به پایانی تبدیل می شود که من هنوز در تلاش برای کنار آمدن با آن، هفته ها بعد هستم.

پایان آنقدر غیرمنتظره به نظر می رسد که احساس فریب خوردن سخت است. من دوباره آن صفحات را خواندم و از همان ابتدا کمی سنجیده انجام دادم. نکاتی وجود داشت – اوه خیلی ظریف – من متوجه نشدم، و باعث شد فکر کنم واکنش من بیشتر به من و انتظاراتم مربوط می شود تا اسمایلی به عنوان یک نویسنده. او در این زمینه کاملاً تازه کار نیست، با تعداد زیادی آثار تخیلی و غیرداستانی به نام خود و جایزه پولیتزر در قفسه اش.

با این حال، من گمان می‌کنم که «لاکی» قطبی شود، که ممکن است آن را به انتخاب باشگاه کتاب سال تبدیل کند.

“خوش شانس”

نوشته جین اسمایلی Alfred A. Knopf، 29 دلار

درجه: B+

دیدگاهتان را بنویسید